بعدا عزیزم بعدا
مراقب باشیم به حسرت و پشیمانی ((الینوز نیوبرن)) در مورد کودکش دچار نشویم پای صحبت او می نشینیم تا علت حسرتش را بدانیم . او می گوید: تمام روز دستهایم بند بود سرم گیج و پایم در بند بود وقت زیادی نداشتم که با تو بازی کنم لحظاتم را تنها با تو باشم و با تو دمسازی کنم باید لباسهایت را می شستم و تمیز می کردم باید خیاطی می کردم و فکر غذایی لذیذ می کردم برای همین وقتی کتاب قصه ات را می آوردی تا در لذت خواندن آن مرا هم سهیم کنی چاره ای نداشتم جز اینکه بگویم:((بعدا عزیزم بعدا)) شب ها که به بالینت می آمدم لحافت را مرتب می کردم و به دعایت گوش می کردم چراغ را خاموش می کردم و پاورچین پاورچین از ات...
نویسنده :
مامان
19:47