این چند روز

سلام عزیز مامان

میخوام از این چند روز برات بنویسم.

یکشنبه عصر بابایی پیشنهاد داد بریم بیرون و شام را هم مهمون بابایی باشیم

.منم گفتم پس اول بریم برای روز  مادر خرید کنیم . عمه چند روز قبلش زنگ زده بود

 و گفته بود برای روز مادر چیکار کنیم ...با هم یه چیزی بخریم

یا هرکی جدا گونه بخره.؟؟؟منم گفتم امسال هرکی جدا گونه بخره ...اخه پارسال هممون باهم خریدیم.

عمه هم گفت باشه .من امسال تصمیم گرفتم کیف بخرم .

خلاصه همون روز یکشنبه با بابایی رفتیم و من یه کیف مجلسی شیک و خوشگل برای مامان بابا گرفتم

.همون روز بابایی هم میخوااست برام به مناسبت روز  زن یه ساعت خوشگل رومانسون بگیره

 ولی من گفتم ساعت نمیخوام اخه من عادت ندارم ساعت ببندم.

بعد خرید بابایی گفت بریم یه جا شام بخوریم .تو راه نمیدونم چی شد یهو دلم درد گرفت

.منم به بابایی  گفتم نمیخواد بریم و برگردیم خونه .بابایی گفت میخوای بریم دکتر؟؟

منم گفتم نه...فکرکنم سرما خوردم فقط بریم خونه .

خلاصه دست از پا درازتر برگشتیم خونه .ولی تا رسیدیم خونه دل دردم بهتر شد .انگار

فقط میخواست ما بیرون شام نخوریم و مهمونی بابا را از دست بدیم.

همون شب عمو زنگ زد وگفت فردا شب میخوایم بریم خونه مامان جون .

دوشنبه شب با بابایی به مناسبت روز مادر رفتیم خونه مامان جون(مامان بابا)

.عمه و عمو هم اومدن و بعد خوردن شام رسیدیم به قسمت باز کردن کادوها .

عمه یه بلوز گرفته بود .عمو هم یه بلیط رفت و برگشت به مشهد مقدس.

کادوی ما هم مورد استقبال قرار گرفت و همه خوششون اومد.

سه شنبه هم قرار بود بریم خونه مامان خودم.برای مامان گلم هم دو دست نیم لیوان

 کریستال خیلی خوشگل گرفتم اخه مامان جونی قراره 9 خرداد برن مکه

 و وقتی برگردن بهش احتیاج دارن.

خلاصه با خاله الهه و خاله مهناز و دایی عصر سه شنبه رفتیم خونه مامان جونی ...شب هم

 بابایی لومد.

همون شب بابایی هم کادوی بنده را دادن که البته کادو نبود و نقدی بود .همسر عزیز و گلم ممنون.

روز جمعه هم صبح با خونواده بابایی و خاله ها و دایی های بابایی برای خوردن صبحانه

 رفتیم پارک .

تعدادمون حیلی زیاد بود .هوا هم عالی .کلی هم والیبال بازی کردیم .خیلی عالی بود.

.تا ظهر هم  برگشتیم خونه.

شب هم تو باغ یکی از فامیلای خودم دعوت داشنیم .اما نمیدونم چرا دیشب حوصله نداشتی

 و هی نق میزدی.البته خورده بودی زمین و کف دستت زخم شده بود و هی می گفتی

 مامان دستم میسوزه.

خدا نکنه یه جایی از بدنت زخم بشه وگرنه تا میاد خوب بشه کله مارو میخوری.

قربونت برم عزیزم.