حسینحسین، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

پسر مهربون من...

حکایت مادر خسته

1390/3/5 9:57
نویسنده : مامان
711 بازدید
اشتراک گذاری

 ریز  ریز   ریز                                                                                                  

مادری سه پسر بچه شیطان و بازیگوش داشت شبی از شبهای تابستان

بچه ها با مادر مشغول بازی دزد و پلیس شدند.

یکی از پسرها ...مثلا...گلوله ای به سمت مادرش شلیک کرد و فریاد زد :

بنگ بنگ...تو مردی!!        زیبا

مادر به زمین افتاد و چند دقیقه ای به همان حالت ماند و بلند نشد.

پدر که شاهد بازی بود وقتی دید که مادر تکان نمیخورد نگران شد که مبادا

وی هنگام افتادن اسیب دیده باشد و به همین جهت به سمت او دوید.

وقتی پدر خم شد تا مادر را از نزدیک نگاه کند مادر لای یک چشمش را باز کرد

و اهسته گفت:هیس!هیس!تکانم نده...این تنها فرصتی است که می توانم

کمی استراحت کنم!                زیبا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

مامان تربچه
5 خرداد 90 12:55
الهی بمییییییییییرم واسه شما مامانا
خواهر خودمم همین وضعیت رو داره، یه دختر یک سال و نیمه ی فوق العاده بلا داره که توی فامیل معروفه به خالش (یعنی من) رفته!!!!!!


خدا نکنه عزیزم.
مامان ماهان
5 خرداد 90 15:31
ای جان واقعا قشنگ بود
و در عین حال واقعیته
واقعا مامانا کمبود خواب دارن


ممنون
اره دیگه مادر شدن همین چیزا را داره
سارا
5 خرداد 90 15:35
وای خانومی
حکایت منه باور کن بعضی وقتها می گم بیاین خوابیده بازی کنیم


اره عزیزم
راست میگی.خیلی خسته میشی.
مامان قندعسل
5 خرداد 90 17:20
خیلی جالب بود


ممنون
مامان مسیح
6 خرداد 90 15:40
ای جونم.....خیلی ناز بود...درکش کردم ایم مامان تفلکی رو خدا جونم... یه خواب 4 ساعته آرزوم شده...


اخی عزیزم.
مامان مسیح
6 خرداد 90 15:41
درکش کردم این مامان تفلکی رو ( اصلاح شد )
مامان روژین
6 خرداد 90 16:09
خیلی جالب بود . فکر کنم اونهایی که پسر دارن از ماها که دختر داریم یه ذره بیشتر خسته میشن درسته؟؟


سلام عزیزم
ممنون
اره دخترا ارومترن.
مامان فرشته
7 خرداد 90 1:30
سلام عزیز دلم خوبی ؟
خیلی جالب بود گلم دستت درد نکنه
تاریخ زایمان رو گفته اوایل مرداد عزیزم تا خدا چی بخواد


سلام خانومی
به سلامتی .دخملمون مردادی شد.
غزاله
7 خرداد 90 9:19
بيچاره حق داشته.ما كه يكي داريم هلاكيم چه برسه به سه تا.ولي در كل خيلي جالب بود.در ضمن روزتون هم مباركككككككك .خوشحال ميشم به ما هم سر بزنين.
محمد گیان
7 خرداد 90 10:53
سلام خاله سلام حسین جان خوبین خیلی جالب بود واقیته دیگه خاله خودت خوب میدونی
آزاده
7 خرداد 90 20:12
راست گفتي گلمممممممممممممم
مامان آوا
8 خرداد 90 15:32
نازنین نرگس نفس مامان
16 خرداد 90 21:02
زیبا بود و قابل درک
aref
8 فروردین 91 14:22
پدر بودن هم سخت است مطالب خیلی قشنگ است