بازگشت + سفرنامه کربلا
سلام دوستای عزیزم
ما شنبه برگشتیم ولی اینقدر کار داشتم و مهمون داشتم و خلاصه گرفتار بودم که نشد زودتر بیام
و برگشتمون را بنویسم.دوستای گلم جای همتون خیلی خیلی خالی بود و به همتون حسابی دعا
کردم .انشاله خدا قبول کنه و انشاله قسمت همتون بشه چون واقعا خوش میگذره و هرکس بره
مطمئنا احساس خيلي عالي پیدامیکنه.
5 شنبه 12 ابان ساعت 2 بعداز ظهر سوار اتوبوس شدیم و به سمت مرز راه افتادیم .قرار بود از مرز
شلمچه وارد عراق بشیم.ساعت 4 صبح روز جمعه رسیدیم شلمچه .یه حسینیه بود که رفتیم اونجا و
کمی استراحت کردیم و بعد نماز صبح و خوردن صبحانه کمی اومدیم بیرون تا منطقه شلمچه را هم
که خیلی وقت بود دلمون میخواست ببینیم را هم ببینیم.
ساعت 7 صبح اتوبوس اومد و ما به سمت مرز راه افتادیم .تو مرز هم 1 ساعتی معطل شدیم تا
بالاخره رد شدیم و اومدیم تو خاک عراق.ساغت 5 بعدازظهر رسیدیم به نجف .رفتیم هتل(سفینه النجاة)
و کلید اتاقمونو گرفتیم و بعد از کمی استراحت به همراه بقیه افراد و مدیر کاروان به سمت حرم حضرت
علی (ع) حرکت کردیم.چه شوقی داشتیم برای رسیدن به حرم .وقتی گنبد طلایی حرم مشخص شد
همه یه حس و حال دیگه ای پیدا کردن .بعضی ها گریه میکردن ..بعضی زیر لب زمزمه و دعا میکردن.
تو اون لحظات به فکر همه هستی ...همه اونایی که بت التماس دعا گفتن و ازت خواستن براشون دعا
کنی.
بعد از تفتیش که واقعا خسته کننده است وارد صحن و حرم شدیم و همگی نماز خوندیم و بعد از
خوندن زیارت جمعی هرکسی برای خودش وارد حرم شد .نمیتونم وصف کنم که چه صفایی داره و
چقدر عالیه وقتی روبروی ضریح می ایستی و زیارت و دعا میخونی.
شنبه بعداز ظهر به مسجد حنانه و ارامگاه کمیل و مسجد سهله رفتیم.
یک شنبه صبح مسجد کوفه که اونجا اعمال زیادی داره و بعد از ظهر هم دعای عرفه بودکه البته
تو ی حرم حضرت علی خبری ازدعای عرفه نبود و هرکسی برای خودش دعا را خوند و رفت .
دوشنبه صبح هم وداع باحضرت علی و حرکت یه سمت کربلا.
دوشنبه 16 ابان یعنی همون روز عید قربان و روز رسیدنمون به کربلا روز تولد حسین عزیزم هم بود
امسال حسین جان روز تولدش پیش امام حسین بود و ازین بابت خیلی خوشحال بودیم.
دوشنبه بعداز ظهر رسیدیم کربلا و بعداز کمی استراحت دوباره جمعی رفتیم حرم امام حسین .
و بعد از اون به زیارت حضرت ابوالفضل(ع).ایشالله قسمت هرکی دوست داره بشه تا از نزدیک بودن
در اون مکان مقدس را و لذتش را با گوشت و خونش احساس کنه.
4 شنبه شب وقت وداع بود و اشک امونمون نمیداد ...چطوری دل میکندیم ؟؟؟ واقعا سخت بود.
5 شنبه صبح به سمت سامرا رفتیم و بعد از زیارت حضرت هادی و امام حسن عسگری به سمت
کاظمین حرکت کردیم و بعد اززیارت امام موسی کاظم و جواد الائمه که خیلی هم کوتاه بود چون
زمان نداشتیم به طرف بغداد رفتیم .شب را هم اونجا بودیم و صبح جمعه دوباره به سمت مرز
اومدیم و خلاصه باید بگم که شنبه صبح ساعت سه و نیم رسیدیم.ببخشید کلی گفتم ...اگه
میخواستم جزییاتو بگم خیلی طولانی میشد.
حسین جان هم خیلی تو این سفر خوب بود و اصلا مارا اذیت نکرد.قربون پسر خوش سفرم بشم.
دوتا دوست هم تو کاروان پیدا کرده بود که اسم هردوشون محمد حسین بود و باهم بازی میکردن
و مشغول بودن.
به خاطر اینکه نمیذاشتن دوربین و موبایل با خودمون بریم نشد خیلی عکس بگیریم ولی چند تایی
هست که در ادامه مطلب میذارم ...اگه دوست داشتین ببینین برید ادامه مطلب...
سلام دوستای عزیزم
ما شنبه برگشتیم ولی اینقدر کار داشتم و مهمون داشتم و خلاصه گرفتار بودم که نشد زودتر بیام
و برگشتمون را بنویسم.دوستای گلم جای همتون خیلی خیلی خالی بود و به همتون حسابی دعا
کردم .انشاله خدا قبول کنه و انشاله قسمت همتون بشه چون واقعا خوش میگذره و هرکس بره
مطمئنا احساس خيلي عالي پیدامیکنه.
5 شنبه 12 ابان ساعت 2 بعداز ظهر سوار اتوبوس شدیم و به سمت مرز راه افتادیم .قرار بود از مرز
شلمچه وارد عراق بشیم.ساعت 4 صبح روز جمعه رسیدیم شلمچه .یه حسینیه بود که رفتیم اونجا و
کمی استراحت کردیم و بعد نماز صبح و خوردن صبحانه کمی اومدیم بیرون تا منطقه شلمچه را هم
که خیلی وقت بود دلمون میخواست ببینیم را هم ببینیم.
ساعت 7 صبح اتوبوس اومد و ما به سمت مرز راه افتادیم .تو مرز هم 1 ساعتی معطل شدیم تا
بالاخره رد شدیم و اومدیم تو خاک عراق.ساغت 5 بعدازظهر رسیدیم به نجف .رفتیم هتل(سفینه النجاة)
و کلید اتاقمونو گرفتیم و بعد از کمی استراحت به همراه بقیه افراد و مدیر کاروان به سمت حرم حضرت
علی (ع) حرکت کردیم.چه شوقی داشتیم برای رسیدن به حرم .وقتی گنبد طلایی حرم مشخص شد
همه یه حس و حال دیگه ای پیدا کردن .بعضی ها گریه میکردن ..بعضی زیر لب زمزمه و دعا میکردن.
تو اون لحظات به فکر همه هستی ...همه اونایی که بت التماس دعا گفتن و ازت خواستن براشون دعا
کنی.
بعد از تفتیش که واقعا خسته کننده است وارد صحن و حرم شدیم و همگی نماز خوندیم و بعد از
خوندن زیارت جمعی هرکسی برای خودش وارد حرم شد .نمیتونم وصف کنم که چه صفایی داره و
چقدر عالیه وقتی روبروی ضریح می ایستی و زیارت و دعا میخونی.
شنبه بعداز ظهر به مسجد حنانه و ارامگاه کمیل و مسجد سهله رفتیم.
یک شنبه صبح مسجد کوفه که اونجا اعمال زیادی داره و بعد از ظهر هم دعای عرفه بودکه البته
تو ی حرم حضرت علی خبری ازدعای عرفه نبود و هرکسی برای خودش دعا را خوند و رفت .
دوشنبه صبح هم وداع باحضرت علی و حرکت یه سمت کربلا.
دوشنبه 16 ابان یعنی همون روز عید قربان و روز رسیدنمون به کربلا روز تولد حسین عزیزم هم بود
امسال حسین جان روز تولدش پیش امام حسین بود و ازین بابت خیلی خوشحال بودیم.
دوشنبه بعداز ظهر رسیدیم کربلا و بعداز کمی استراحت دوباره جمعی رفتیم حرم امام حسین .
و بعد از اون به زیارت حضرت ابوالفضل(ع).ایشالله قسمت هرکی دوست داره بشه تا از نزدیک بودن
در اون مکان مقدس را و لذتش را با گوشت و خونش احساس کنه.
4 شنبه شب وقت وداع بود و اشک امونمون نمیداد ...چطوری دل میکندیم ؟؟؟ واقعا سخت بود.
5 شنبه صبح به سمت سامرا رفتیم و بعد از زیارت حضرت هادی و امام حسن عسگری به سمت
کاظمین حرکت کردیم و بعد اززیارت امام موسی کاظم و جواد الائمه که خیلی هم کوتاه بود چون
زمان نداشتیم به طرف بغداد رفتیم .شب را هم اونجا بودیم و صبح جمعه دوباره به سمت مرز
اومدیم و خلاصه باید بگم که شنبه صبح ساعت سه و نیم رسیدیم.ببخشید کلی گفتم ...اگه
میخواستم جزییاتو بگم خیلی طولانی میشد.
حسین جان هم خیلی تو این سفر خوب بود و اصلا مارا اذیت نکرد.قربون پسر خوش سفرم بشم.
دوتا دوست هم تو کاروان پیدا کرده بود که اسم هردوشون محمد حسین بود و باهم بازی میکردن
و مشغول بودن.
به خاطر اینکه نمیذاشتن دوربین و موبایل با خودمون ببریم داخل نشد خیلی عکس بگیریم ولی چند تایی
هست که در ادامه مطلب میذارم ...اگه دوست داشتین ببینین برید ادامه مطلب...
شلمچه
حسین روی نفربر شهید خرازی
حرم حضرت علی (ع)
مسجدکوفه
حسین و محمد حسین
حرم حضرت ابوالفضل
محل افتادن دست چپ حضرت عباس
تل زینبیه
خیمه گاه