حسینحسین، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

پسر مهربون من...

وقتی حسین گم شد ...

1389/11/30 18:00
نویسنده : مامان
447 بازدید
اشتراک گذاری

 

یه شب بابا اومد خونه و گفت فردا یه جشن از طرف شرکت هست و ما هم دعوتیمYah

فردا شب اماده شدیم ومن وتو بابایی رفتیم جشن .جشن تو یه تالار بود و حسین جان

هم دو سالش بود و شیطون و وروجک شده بود و یه کمی هم خودسر وبی باک.

جشن خیلی خوش گذشت و برنامه های متنوع و شادی برگزار شد و حسین جان

هم کلی دوست پیدا کرد و با دوستاش از این ور به اون ور می دوید و بابایی را هم دنبال

خودش میدووند.

وفتی جشن تموم شد اقا کوچولوی ما کار خودش را کرد و از یه لحظه غفلت ما استفاده ظی

کرد و وقتی ما مشغول خدافظی با دوستای بابا و خونواده هاشون بودیم یهو غیبش زد .

اولش فکر کردیم همین دور وبراست .همه جا را گشتیم حتی تو دستشویی هارو ولی

حسین نبود که نبود .دیگه کم کم همه رفته بودن فقط ما مونده بودیم و یکی از دوستای بابا.

اومدیم از تالار بیرون ولی اونجا هم نبود .داشتم سکته می کردم.پاهام دیگه قدرت حرکت

نداشتن.دیگه گریه ام گرفته بود هزار جور فکر و خیال اومده بود تو ذهنم.

بابا که دیگه خیلی عصبانی شده بود با دوستش تصمیم گرفتن فاصله دور تری را بگردن

اونا رفتن و منم نشستم رو پله های تالار و شروع کردم به دعا کردن .پنج دقیقه بعد بابا

زنگ زد و گفت نگران نباش حسین پیدا شده .اقا داشته تو یه سوپر مارکت با پفکا بازی

میکرده.خیلی خیلی خوشحال شدم و خدا رو هزار مرتبه شکر کردم.

وقتی دیدمش نمیدونستم چیکار کنم دعواش کنم یا نه .دعواش نکردم  بغلش کردم و بوسه

بارونش کردم.

خلاصه جشن اون شب به دهنمون زهره مار شد ولی اقا کوچولو عین خیالش نبود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان شیدا
30 بهمن 89 19:56
سلام دوست عزیز از اشنایی با شما خوشحال شدم حسینو ببوسید به ما هم سر بزنید
سهیلا
30 بهمن 89 21:52
سلام
پسر نازی داری امیدوارم خدا براتون نگه داره و همیشه سایه بابا و مامانش بالای سرش باشه من هم یه پسر دارم اسمش محمد معین هستش خوشحال میشم با هم در ارتباط باشیم
حسین کوچولو رو ببوسید


مرسی عزیزیم .منم خوشحال میشم.
مامان فرشته
1 اسفند 89 10:57
خوب چیکار کنه مامان جون دلش پفک می خواسته رفته سوپر خرید کنه فکر نمی کرده با پول باید بخره
مامان شایلی
1 اسفند 89 19:32
سلام . ممنونم که مهمان ماشدین... خوشحالم که از مطلبم خوشت اومد. . حسین جون روببوس


سلام.ممنون .شایلی خوشگل ما چطوره
مامان محمدمعین
1 اسفند 89 22:28
سلام مامان حسین
خیلی مواظب پسر گلتون باشید و روی ماه حاج حسین کوچولو رو ببوسید من لینک وبلاگ شما رو توی وبلاگم گذاشتم .



سلام.ممنون خاله.
مامان قندعسل
12 اسفند 89 19:36
اخه عزیزم چی کشیدی ؟؟؟خداروشکر ختم به خیر شد