حسینحسین، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

پسر مهربون من...

خبرای این روزا...

سلام حسین عزیزم میخوام از خبرهای این چند روز برات بنویسم. به مناسبت شروع سال جدید میلادی و کریسمس تو مهدتون یه درخت کریسمس گذاشته بودن که چند روز پیش کنارش ازت عکس گرفتم و عکسشو میذارم.                       ...
7 اسفند 1391

روز مادر مبارک...

خداوندا زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داده است . . . مادرم دوستت دارم ، روزت مبارک در پی گذشت سالها هنوزهم صدای قلب تو نوازشگر روح خسته من است مادرم ... پس هستی من زهستی اوست تا هستم و هست دارمش دوست ...
23 ارديبهشت 1391

تصویر

سلام سلام این پست بیشترش عکسه پس لطفا به ادامه مطلب برید.....                                                                      حسینو بردمش ارایشگاه موهاشو کوتاه کردیم و فشن شده                     &nbs...
12 ارديبهشت 1391

تهران

سلام گلدونم    از اول امسال کار بابایی به تهران منتقل شد و هرچند از دو ماهی قبل حرفش بود که ممکنه بابایی کارش بیفته به تهران ولی بازهم جدی نبود و من به شوخی میگرفتم .ولی شوخی شوخی این قضیه جدی شد و بابایی از روز 6 فروردین دیگه محل کارش به تهران افتاد و ما هم تنها شدیم.حالا بابایی شنبه صبح میره و چهارشنبه شب برمیگرده .بابایی میگه بعد از یه مدتی میخوام شمارا هم ببرم ولی من اصلا تهرانو دوست ندارم .اونجا نه دوستی نه اشنایی ...تازه شهر شلوغ پلوغی مثل تهران با اون ترافیک و هوای الوده...هرچی فکر میکنم بیشتر به این نتیجه میرسم که تهران با روحیه من سازگار نیست ...راستش نمیدونم شاید هم اشتباه فکر می کنم و بعدا خوشم ...
23 فروردين 1391

یادم باشد

     یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد. ...
17 فروردين 1391

بوی بهار

                                              سلام قند عسلم این روزهای اخر سال90 دارن تند تند میرن تا جای خودشون را به روزای بهاری سال جدید بدن.انگار پشت سرشون گذاشتن.همه جا شمارش معکوس تا اومدن سال جدید شروع شده.هرجا را نگاه میکنی یه جنب و جوش قشنگی می بینی .بوی بهار داره میاد .بوی شب بو ها ادمو مست می کنه.امشب که درو باز کردم تا برم تو پارکینگ توی راه پله ها بوی شب بو پیچیده بود .همه خرید می کنن.خونه تکون...
24 اسفند 1390

حسین باکلاه و عصا

 سلام   چند روز قبل خونه مامان جون بودیم که دیدم حسین رفته کلاه باباجونو گذاشته سرشو و با عصای باباجون داره بازی میکنه .اخه پدرجون بعد از مریضی و بستری شدن در بیمارستان به خاطر سکته خفیفی که کردن کمی در دیدن مشکل پیدا کردن و برای همین با عصا راه میرن. منم از فرصت استفاده کردم و چند تا عکس از حسین گرفتم.                                                       ...
30 بهمن 1390

هركس سازنده زندگي خود است

                                                          نجار پيري خود را براي بازنشسته شدن آماده مي كرد. يك روز او با صاحبكارخود موضوع را در ميان گذاشت. پس از روزهاي طولاني و كار كردن و زحمت كشيدن، حالا او به استراحت نياز داشت و براي پيدا كردن زمان اين استراحت مي خواست تا او را از كار بازنشسته كنند. صاحب كار او بسيار ناراحت شد و سعي كرد اورا منصرف كند، ا...
12 بهمن 1390